English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2427 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Brahmin U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
Brahmins U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
high-class U از طبقات بالا
onomasticon U فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
folia U طبقات
tag rag U طبقات
categories of maintenance U طبقات نگهداری
folia U طبقات نازک
economic classes U طبقات اقتصادی
stratification U تشکیل طبقات
macro U طبقات و عملیات در یک تابع
across the board U شامل تمام طبقات
The various strata of society. U طبقات مختلف اجتماع
coal measures U طبقات زغال خیز
the rabble U طبقات پایین اجتماع
ratag U طبقات پایین اجتماع
ragtag U توده طبقات پست
nob U کسیکه از طبقات بالاباشد
nobs U کسیکه از طبقات بالاباشد
upper class U وابسته به طبقات بالای اجتماع
castes U طبقات مختلف مردم هند
caste U طبقات مختلف مردم هند
upper classes U وابسته به طبقات بالای اجتماع
goodies U زن کامل و محترمه از طبقات پایین
goody U زن کامل و محترمه از طبقات پایین
rabble U توده طبقات پست ازدحام
state of the realm U طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
classless U بدون طبقات اجتماعی یا اقتصادی
rank U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
index fossil U سنگواره شاخص طبقات زمین شناسی
tectonics U مبحث ساختمان طبقات زمین شناسی
ranked U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
ranks U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
stratification U تشکیل طبقات زمین چینه بندی
stratigraphy U وضع وساختمان طبقات زمین چینه شناسی
interlaminate U در بین ورقه ها یا طبقات متناوب قرار دادن
inter laminate U [در بین ورقه ها یا طبقات متناوب قرار دادن]
staged U تغییر بین سیستم قدیم و جدید در یک سری طبقات
germ layer U یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
ichthyosaurus U یکجور خزندهء بزرگ ماهی مانند در دورهء دوم طبقات الارضی
advection U جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
culture U فرهنگ
lexicons U فرهنگ
dictionaries U فرهنگ
dictionary U فرهنگ
kultur U فرهنگ
lexicon U فرهنگ
lowbrow U بی فرهنگ
cultures U فرهنگ
culturing U فرهنگ
spinwriter U چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
armenian U فرهنگ ارمنی
encyclopaedia U فرهنگ جامع
educative U فرهنگ بخش
lexicography U فرهنگ نویسی
folklore U فرهنگ قومی
deculturation U فرهنگ باختگی
national culture U فرهنگ ملی
acculturation U فرهنگ پذیری
acculturate U فرهنگ پذیرفتن
abclution U فرهنگ ناپذیری
walking dictionary U فرهنگ متحرک
ministry of education U وزارت فرهنگ
rhyming dictionary U فرهنگ قوافی
urbiculture U شهر فرهنگ
ministry education U وزارت فرهنگ
an a to a dictionary U ضمیمه فرهنگ
vocabulary U فرهنگ لغات
vocabularies U فرهنگ لغات
class culture U فرهنگ طبقهای
enculturation U فرهنگ اموزی
deculturation U فرهنگ زدایی
thesauruses U فرهنگ جامع
etymologicon U فرهنگ مشتقات
data dictionary U فرهنگ داده ها
thesaurus U فرهنگ جامع
graecism U فرهنگ یونانی
gazetteer U فرهنگ جغرافیایی
gradus U فرهنگ عروضی
wordbook U فرهنگ لغات
word book U فرهنگ لغات
subculture U فرهنگ فرعی
subculture U خرده فرهنگ
dictionary U فرهنگ لغات
dictionaries U فرهنگ لغات
iranism U فرهنگ ایرانی
Arabic U فرهنگ عربی
lexicon [dictionary] U فرهنگ لغات
glossary U فرهنگ لغات
dictionary U فرهنگ لغات
subcultures U فرهنگ فرعی
subcultures U خرده فرهنگ
glossary U فرهنگ لغات دشوار
lexical U وابسته به فرهنگ لغات
dictionary program U برنامه فرهنگ لغات
eeglish persian dictionary U فرهنگ انگلیسی به فارسی
lexical U وابسته به فرهنگ نویسی
an a to a dictionary U ذیل یاملحقات فرهنگ
culture bound tests U ازمونهای فرهنگ- بسته
culture fair tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
glossaries U فرهنگ لغات دشوار
hellenist U متخصص فرهنگ یونان
chung shin sooyak U فرهنگ اخلاقی تکواندو
culture free tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
slavicist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
occidentalism U پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
americanist U متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
germanist U دانشمند فرهنگ و زبان المانی
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
it is ministerial to culture U وسیله ترقی فرهنگ است
glossaries U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
slavist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
glossary U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
vocabular U مربوط به فرهنگ لغات زبان
tertiery U پر سومین ردیف بال مرغ سومین دوره طبقات الارضی
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
culturist U فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
intercultural U وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
philistine U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistines U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistia U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
A dictionary tell you what words mean . U فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
Indian style U [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Don't touch me!; Don't you touch me! U به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
rand U لبه برامدگی لبه طبقات سنگ نوار
This dictionary has many examples of how idioms are used . U این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
humanism U مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
Don't touch me!; Don't you touch me! U وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
This dictionary is published(printed) in three volumes. U این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
occidentalist U کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
gradus U فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
synonymize U الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
lore U فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
homestay U خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
unit categories U انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
air stability U وضعیت ثبات جوی در طبقات مختلف وضع ثبات جوی
apl U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
sinologist U چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
sinologue U چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
pull up U بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
Japonaiserie U [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
grecism U طرز یونانی فرهنگ یونانی
atmospheric refraction U شکست نور دراثر برخورد به طبقات جوی شکست جوی نور
high burst ranging U تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
tribial rugs U فرش های عشایری [فرش های ایلی] [اینگونه فرش ها ریشه در آداب و رسوم و فرهنگ هر منطقه داشته و تابلوئی از زندگی ایشان را به نقش می کشد.]
highs U بالا
outreach U بالا
aweigh U بالا
gallery U لژ بالا
ascendency U بالا
uppermost U از بالا
balcony U لژ بالا
in old age [in great age] U در سن بالا
ascendancy U بالا
balconies U لژ بالا
galleries U لژ بالا
high U بالا
over- U بالا
over U بالا
headwater U بالا اب
aloft U بالا
overhead U سر بالا
overhead U بالا
highest U بالا
at a great age U در سن بالا یی
upper U بالا
on high U در بالا
up U رو به بالا
upped U بالا
up there U ان بالا
upper limit U حد بالا
upside U بالا
upped U رو به بالا
upping U بالا
overtone U بالا تن
lever bridge U پل بالا رو
upping U رو به بالا
overtones U بالا تن
above U در بالا
atop U بالا
up U بالا
up stairs U بالا
superincumbent U از بالا
top U بالا
heave U بالا کشیدن
raises U بالا کشیدن
ascending U بالا رونده
raises U بالا بردن
raise U بالا بردن
uplifts U بالا بردن
jack U بالا بردن
radius U زند بالا
heaved U بالا کشیدن
raise U بالا کشیدن
jacks U بالا بردن
Recent search history Forum search
1popsicle
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1The outright abolition of the death penalty.
3she brought disgrace on the family.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1سیاست گزاران حوزه فرهنگ
1Soar
1preppy
1I carried her up the five steps to the front door
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com